همه ما درگیر عادتهایی هستیم که از روی تکرار به آنها معتاد شدهایم؛ اعتیادی که تا عمق وجود ما ریشه دوانده و با اطرافیان ما گره خورده؛ گرهی محکم که تا نسلها قبل و بعد را در زمین احساسات ما محکم نگه داشته...
یک شب تاریک در غرب نیویورک دو غریبه تصادفی با هم ملاقات میکنند. سر صحبتشان که باز میشود متوجه میشوند نقاط مشترک زیادی با هم دارند به ویژه حس تنهایی و میل شدید به انتقام گرفتن از مردانی که خانوادههایشان را نابود کردهاند....
کتاب "دختری که به دالان تاریخ افتاد"، رمانی فانتزی - تاریخی است که داستان شیرین، دختری نوجوان را روایت میکند که با گردنبندی جادویی به دوران هخامنشیان سفر میکند و باید با یافتن سه زمرد گمشده، راه بازگشت به زمان خود را پیدا کند.
مگر میشود لِف تالستوی را دوست نداشت؟! در این روزگار عُسرت بیش از هر وقت دیگری باید او را خواند و شناخت. باید در آثار او غوطه خورد و دُرّ و گوهر صید کرد....
ازهر جرجیس با زبانی طنز ما را وسوسه میکند تا زندگی یک عکاس بینام و نشان را که تمام هدفش یک زندگی آرام و یک مرگ بیسر و صداست دنبال کنیم. کمال، عکاسی که همواره دوربینش را به همراه دارد در بازارها و کوچههای قدیمی و سالخورده پرسه میزند و تاریخِ زندگی مردم و شهر را ثبت میکند.