اگر به دنبال کتابی هستید که شما را با خود به سفری درونی ببرد و با سختیها و زیباییهای زندگی آشنا کند، «یخها آب شدند» انتخابی عالی خواهد بود. با خواندن این داستان، نه تنها لحظاتی دلپذیر خواهید داشت، بلکه با آموزههای ارزشمندی درباره عشق، امید و تلاش در زندگی آشنا خواهید شد.
عالیه" داستانی است که در معمولترین سطوح زندگی روزمره اتفاق میافتد و در آن، شخصیت اصلی داستان، با رفتن به خانهی عمهاش، اتفاقات جدیدی را تجربه میکند.
از اتاق جهانگیر بیرون آمد. خواست برای آخرین بار گلدان بامبو را آب بدهد، به آشپزخانه رفت. چشمش به تابلو افتاد؛ همان تابلویی که مدتها تنها وسیله ارتباطی میان او و جهانگیر بود. بسته کوچکی پیچیده در کاغذ کادوی زیبایی با روبان سپید زیر تابلو به چشم میخورد. با قدمهایی لرزان به سوی آن رفت. روی تابلو نوشته شده بود: “من را ببخش و فرصت بده با آیندهای شیرین، گذشته تلخ را جبران کنیم”