دلتنگی و ترس از نداشتنش آنقدر دلهره آور بود که هر چیز پنهانی در این خانه تصویری در سایه و صدایی و هم انگیز داشت؛ بخصوص صدای دری که پشتش هر اتفاقی می توانست بیفتاد.
داستان زنی که طبق قرار باید با مردی از سرزمین دیگر همراه شود و دختر زیبا و خوش صدایش را تنها بگذارد. حکمی که از طرف پادشاه آمده است و باید به آن عمل کرد. امیر ارسن در کاخش مهمانی برگزار کرده است و ناگهان ماموران به داخل قصر میریزند و دستور دارند زن را با خود ببرند، داستان کتاب "راز گاروالا عطرساز" با مهمانی و اندوه بردن مادر شروع میشود.
زندانبان داستان فراموش شدگانی است که به مرگ خودشان راضی شدهاند. هر محکوم و زندانبانی که پایش به دوستاق میرسد فراموش میشود و محکوم به فراموش کردن است.