هکس پسر نوجوانی است که در اثر یک حادثه به یک دختربچه صدمه میزند و از خواهر بزرگتر او کتک مفصلی میخورد هکس ناراحت از این اتفاق ناعادلانه به اعماق جنگل فرار می کند در آنجا کلبه ای میبیند که پیرزنی در آن زندگی میکند پیرزن بلوطی به هکس میدهد و میگوید که برای انتقام گرفتن کافی است بلوط را بشکند در این صورت آن دختر برای همیشه از زندگی حذف میشود بدون آنکه کسی او را به یاد بیاورد.