داستان «بی پا راننده کامیون میشود» درباره یک پسربچۀ لاغر مردنی به نام بحری است. بحری اهل ترکیه است. او بههمراه پدر و مادرش تازه به استانبول نقلمکان کردهاند. بحری چون پاهای لاغری دارد، بچههای محل به او لقب بیپا دادهاند. پدر بحری کامیون قراضهای دارد. روزی پدر به بحری هندوانۀ بزرگی میدهد که به خانه ببرد. هندوانه سنگین است و بحری تصمیم میگیرد که بهجای بغلکردن آن را مثل تایر روی زمین بغلتاند؛ اما هندوانه از زیر پای بحری در میرود و در سراشیبی سرعت میگیرد و به تنه درختی برخورد میکند و میترکد. گروه بچههای بد متشکل از سعیمه جیشو، عارف بوگندو، شعبان کولی هندوانه شکسته را میخورند و حال، بحری بیپا باید هندوانه دیگری به خانه ببرد و گرنه کتک مفصلی از پدرش میخورد…