پدرش، مقاطعه کار سابق جاده سازی بود و مردی نسبتا فهمیده و باهوش، کاری کرده بود که سال آخر ابتدایی را تکرار کند، چراکه در آن شهر کوچک مدرسه راهنمایی دخترانه وجود نداشت. در روز امتحان در بازگشت به خانه فکر می کرد که دیگر روزهای آزادی و تنبلی برایش به آخر رسیده است. تقریبا چهارده ساله شده بود و از همان موقع تصور می کرد که به یک زن واقعی تبدیل شده است و...