آپارتمانشان آخرین آپارتمان یک برج بلند است. به دیوار اتاق خواب تصویر یک منظرهزده شده است. منظره دریاست. طلوع خورشید و دو پرندهای که رو به دریا میروند. صبح دوش آب سرد. نوشیدن قهوه بی، شکر همراه برشی کیک و مارمالاد....
نمیخواهم فراموش کنم کیستم و چرا به اینجا آمدهام. نمیخواهم با حرفهای زیبا، با سرودهای روحانی، مرا خواب کنند. نمیخواهم احساسات خوب به من عاریه بدهند. من مهربان نیستم. من دیوم، همین و بس.
غسان كنفانی روزنامه نگار و داستان نویس و نمایشنامه نویس و پژوهشگر و منتقد ادبی بود اما بیش از هر زمینه دیگر به داستان نویسی مشهور و شناخته بود، هم به حیث تعدد آثار او در این حوزه داستان کوتاه و زمان و هم از نظر قوت و تمایز مشهود این آثار در کارنامه ادبی و قلمی او .