داستان کوتاه لرد بایرون که در ۱۸۱۶ نوشتن آن را آغاز کرده بود ناتمام ماند و هرگز ادامهاش نداد. اما تصاویر قدرتمند آن الهامبخش جان پولیدوری، پزشک و همراه سابق بایرون، شد. پولیدوری مدتها به چنین موضوعاتی علاقه داشت و در سبک رمانتیک، رساله دانشگاهیاش را در ادینبورگ به مسائلی چون کابوس، خوابگردی، و مسمریسم اختصاص داده بود. او ایده اولیه بایرون را گرفت و آن را به داستانی کامل تبدیل کرد....
آنا از مغازه پرید بیرون نگاهش به هر طرف دوید. دلش چنگ شد. یه دختر کوچیک ژاکت صورتی تنش بود موهاش کوتاه کسی ندیده؟» نگهبان گفت: نگران نباشین اگه بیرون نرفته باشه پیدا میشه...