میرزا محمد علی محلاتی معروف به «حاج سیاح» از بیم تحمیل ازدواج با دختر عموی خود وطن را ترک گفته، جهان را به معنای واقعی زیر پا گذاشت. آنچه میرزا در طلب آن بود، کسب دانش و شناخت جهانی بود که از آن هیچ نمیدانست و آنچه او آموخت و آنچه را او دید، کمتر کسی آموخته و پیش از او دیده بود. در این دو مجلد که یکی «سفرنامه حاج سیاح» و دیگری «خاطرات حاج سیاح» عنوان گرفته، حاجی در یادداشتهای صادقانه و صمیمانه خود از شرح سفرهایش میگوید. در نجف درس طلبگی میخواند، دلش با این دروس آرام نمیگیرد. به استانبول میرود. زبانهای ترکی و استانبولی و ارمنی و سپس فرانسوی و اندکی روسی را میآموزد. سپس به پارهای از کشورهای اروپایی سفر میکنند و سرانجام از آمریکا سر در میآورد و شهروند آمریکا میشود. سپس به ژاپن میرود و در هند با آقاخان محلاتی دیداری دارد که خبر زنده بودنش را محلاتیهای پیرامون آقاخان به مادرش میرسانند و مادر طی نامهای برای فرزندش آنچنان شوری در وی میافکند که به قول رودکی بدون پایافزار خود را به محلات نزد مادرش میرساند.شرح سفرها و دیدار از دیدنیهای جهان در قرن نوزدهم از نگاه ساده و صمیمی حاجی بسیار جذاب است و در حاجی تحولی عظیم میآفریند چون به ایران باز میگردد. ناصرالدین شاه او را به نزد خود فرا میخواند تا از دیدهها و آموختههایش بگوید. اگر مجلد اول به سفرهای خواندنی حاجی اختصاص دارد، مجلد دوم با عنوان خاطرات حاج سیاح بیشتر به حضورش در ایران و رویدادهایی میپردازد که به مشاهده دیده و حتی در آنها نقش داشته است. حاج سیاح از کینه میرزا رضای کرمانی نسبت به ناصرالدین شاه آگاه میشود، زیرا رابطه صمیمانه او با سیدجمالالدین اسدآبادی و این که میرزای کرمانی از مریدان سیدجمال بوده او را از اندیشه ترور ناصرالدین شاه آگاه میگرداند.آنچه این دو مجلد بیهمانند را خواندنیتر میگرداند، نثر روان و ساده و فراتر از آن صداقت و صمیمیت جهانگرد ایرانی در بیان مشاهداتش چه در پیوند با رویدادهای داخلی و چه در توصیف جهان در حال نوسازی است. حاج سیاح در عمر پر برکت قریب به نود ساله خود اثری به جای گذاشته که نه امروزیان که فرداییان خواهند خواند و از این همه دگرگونی در شگفت خواهند شد.