اندرو برو که عاشق داستان نویسی و خلق قصه هایی تخیلی با پایانهای تلخ است. پس از سپری کردن تعطیلات تابستانی در زادگاهش استرالیا برای گذراندن سال آخر تحصیل به آکادمی شبانه روزی و یک رود باز می گردد. البته خواهر دوقلویش داو هم که نقطه مقابل اوست و یکی از برترین دانش آموزان آکادمی و محبوب همه همراهش به آکادمی بازگشته اندرو به محض ورود چشم میگرداند تا دوست صمیمی شان، تامس پسری با موهایی به رنگ برگهای پاییزی هنرمندی با استعداد که نقش فرشته نگیبان اندرو را در برابر تمام زورگوهای مدرسه بازی می کند پیدا کند اما همین که چشمش به او می افتد. متوجه آستین خونی او میشود و البته طولی نمیکشد تا پای افسران پلیس هم به مدرسه شان باز میشود و جرمی را به تامس نسبت می دهند که زندگی این گروه سه نفره را تحت تاثیر قرار می دهد. جنگل را به درونت راه نده با شاعرانه ترین لحن ممكن مضمون هایی همچون دوستی اعتماد ترس و سوگ را مورد بررسی قرار می دهد.