تکرار شیفته می کند و می راند؛ با خواننده می ستیزد و از او می گریزد؛ همچون موجودی زنده پیش چشم مخاطب رنج می کشد و رنج می دهد؛ سیاهچالی است که مخاطب را در خود اسیر و ذهن او را روشن می کند و چنان درخشان است که چشم را خیره می کند؛ آن سان که همه چیز و هیچ چیز را در آن می توان و نمی توان دید.