به رغم خبرکش کلاغان پتیاره
در من
بمان و دوباره مرا مست و دیوانه کن
نه بال صعودم، نه پای سلوکم
تو گنجشک من باش و بر شانهام لانه کن!
که تنها تو داری
تو تنها خبر داری از جیک و پوکم
درخت آدمیزادهای بینصیبم
نه برگی دگر مانده آوخ نه سیبم!
دریغا درختم!
که نفرین به بختم!