طلا و سردار زن و شوهری اهل قمصر کاشاناند که راه مهاجرت را در پیش میگیرند و در حومهی تهران ساکن میشوند. آنها بهسختی میکوشند تا زندگی تازهای برای خود در نزدیکی پایتخت بسازند و در این مسیر با وقایع سیاسی ـ اجتماعی روزگارشان نیز دستوپنجه نرم میکنند. با ظهور رضا شاه، رسم زمانه زیرورو میشود و زندگی طلا و سردار تحتتأثیر آن قرار میگیرد و در تلاطمهای روزگار پیش میروند.
باغهای تسلا در روزی اواسط پاییز، با اندوه جلای وطن و وحشت از وفور تازگیها، در غرب کویر تفتیدهی فلات ایران آغاز میشود و در شبی داغ در شمیران، با اندوه کودتا و هراس از آیندهی ایرانِ پس از کودتا به پایان میرسد.