کتاب امیدوارم این به دستت نرسد نوشته آن لیانگ . این اثر، روایتی لطیف و درعین حال پرتلاطم از زندگی نوجوانی به نام دافنه است؛ دختری باهوش، منضبط و در ظاهر بینقص که در تقابل با انتظارات خانواده، فشارهای مدرسه و جستوجوی هویت فردیاش، دچار کشمکشهای درونی میشود.
وقتی ایمیلهایی که ترجیح میدهید بمیرید اما چشم احدی به آنها نیفتد به جای پیش نویس ارسال میشوند...
سی دی شاگرد ممتاز مدرسه همکلاسی محبوبی که همیشه لبخند دانش آموز نمونه را به صورت دارد با این حال پشت این نقاب بی عیب و نقص خروارها خشم فروخورده پنهان شده که تنها راه تخلیهاش نوشتن ایمیلهای تند و تیز در بخش پیشنویس است.
از خطاب به معلم سختگیرش گرفته تا همکلاسیهایی که اعتبار زحمات او را بالا میکشند. البته بزرگترین سوژه این ایمیلها کسی نیست جز ژولیوس گنگ دومین کاپیتان مدرسه و رقیب دیرینه او که با اعتماد به نفس غیر قابل تحملش هرجا که رفته روی اعصاب سی دی قدم گذاشته است، سی دی در یکی از آن پیش نویسهای ایمیل مینویسد ((ژولیوس گنگ تو تشنه توجهی به طرز غیر قابل تحملی از دماغ فیل افتادی و خودپسندیات رو مثل تاج میذاری بالای سرت))
یک روز به طور عجیبی تمام ایمیل های سی دی راهی ایمیل آدمهایی میشوند که دقیقاً نباید آنها را میخواندند اما درست وقتی که انتظار دارد دنیا بر سرش خراب شود ژولیوس کاری میکند که سیدی اصلاً پیش بینیاش نمیکرد این رمان داستان عاشقانه بامزه و مملو از دردسرهای غیر منتظره است لحظاتی که نمیتوانید تصمیم بگیرید بخندید یا از خجالت آب شوید.