دلم نمیخواست تا زمانی که زنده است دربارهاش بنویسم، اما اکنون به نظر میرسد چارهای ندارم. مرگ به هر دوی ما نزدیک میشود. نمیتوان دانست مرگ چه کسی قدمهای بلندتری برمیدارد. این کتاب احتمالا به همین دلیل کتابی خواهد شد کاملا متفاوت با آنچه قبلا تصور میکردم.
یاران گرامی! به سرنوشتی که اسیر آنم بنگرید. مادرم مرا بدین جهان آورده تا آدمیزادی غریب و سهمناک باشم! هیچ زنی، چه در میان یونانیان چه در میان بربرها، تخم پرندهای سپید را نزاییده، اما، میگویند این کاریست که مادرم کرده است. میگویند لدا مرا درون پوستۀ تخم یکی پرنده زایید. زئوس پدرم است.