کاغذ را برمیداری که باز توی دستت جان جان میکند تا با باد برود، یا باد میخواهد دستی دستی آن را ببرد. ممکن است این کاغذ از دست هر یک از این آدمهای توی محوطهی همین رستوران بین راهی افتاده باشد. همین آدمهای پراکندهی اطراف، یا مسافر هر کدام از آن اتوبوسها....
داستان حماسی و گیرا از فاجعه و بقا، گذرگاه داستان دختری به نام امی است که در سن شش سالگی توسط مادرش رها شد. او توسط سازمانی که در پشت آزمایشهای غیرقانونی دولت است تعقیب و سپس زندانی شد....
نویسنده در این کتاب به شما کمک میکند تا افکار منفی را از خود دور کنید و کیفیت زندگی را بالا ببرید. او برای خلق این کتاب، از تجربیات روزمرهی خود کمک گرفته و روند درمان خود را نیز در این کتاب آورده است...
هفت دانشآموز دیگر به مدرسه نمیروند، در اتاقخوابشان پنهان میشوند و توان رویارویی با خانواده و دوستانشان را ندارند، تا اینکه دروازهای به جهانی دیگر پیدا میکنند که راهکاری هرچند موقتی برای فرار از زندگی پراضطرابشان است.
خبردار میایستم. به سر و وضعم دقیق میشوم. در حضور بزرگ ارتشتاران با زیرشلوار و زیرپیراهنی ایستادهام! دارم از خجالت آب میشوم. چطور چنین چیزی ممکن است؟ باورم نمیشود. کاش زمین دهان باز میکرد و من را در خودش فرو میبرد، ولی در این موقعیت قرار نمیگرفتم....