کاغذ را برمیداری که باز توی دستت جان جان میکند تا با باد برود، یا باد میخواهد دستی دستی آن را ببرد. ممکن است این کاغذ از دست هر یک از این آدمهای توی محوطهی همین رستوران بین راهی افتاده باشد. همین آدمهای پراکندهی اطراف، یا مسافر هر کدام از آن اتوبوسها.
اتوبوسهایی که هی راه میافتند و کسانی را با خود میبرند یا میآیند و کسانی را میآورند. ماندهای اصلاً تو مسافر کدام اتوبوس بودهای، چه حتمی وجود دارد که با هرکدام از اینها بروی و کدام تو را به اینجا رسانده؟ میان این آدمهای آینده و رونده تا این کاغذ توی دستت باشد.