در داستان "بینطیر، مثل یک فیل" پدر و مادر لیلی از هم جدا شدهاند و لیلی با پدرش زندگی میکند. مادرش بندباز است و لیلی با او رابطهی چندانی ندارد. پدربزرگ لیلی فیلی به نام کوئینیگریس دارد که از او در برنامههای سیرکش استفاده میکند. اولش لیلی از گریس میترسد چون یک بار از پشتش افتاده و فکر میکند گریس میخواسته او را بُکُشد. اما گریس، فیل مهربانی است که لیلی را بسیار دوست دارد و در واقع وقتی لیلی زمین خورده بود، میخواسته به او کمک کند. حالا لیلی برای مدتی به خانهی پدربزرگ و مادربزرگش میرود و اتفاقاتی در آنجا رخ میدهد.
این کتاب رئال سعی دارد بخشی از مشکلات یک خانوادهی ازهمگسیخته را بازگو کند. داستان دو راوی انسان و حیوان دارد، که روایت داستان از زبان گریس، فیل آسیبدیدهی سیرک که مورد خشونت واقع میشود، میتواند مخاطب را با آزارهای انسانها علیه حیوانات آشنا کند. با خواندن این داستان مخاطب به راحتی با احساسات، رنجها و تمایلات حیوانات دستآموز آشنا میشود و با او همدلی میکند. همینطور قاب زندگی لیلی، مشکلات، تنهایی و تصمیمگیری او در شرایط بحرانی نیز میتواند برای مخاطب جذاب و آموزنده باشد.