صدای زنانهای از دوردست به گوش رسید. «راسکو، راسکو» اَبی با خود فکر کرد که حتما یک نفر داشت سگش را صدا میزد که شب به خانه برود. «راسکوووو!» کلمه کشدار و با لحنی آوازگونه بیان شد، ولی ردی از کلافگی در خود داشت.
(داستانهای آمریکایی،قرن 21م،برنده جوایز:انجمن نویسندگان آثار جنایی،گالاکسی برای رمان جنایی سال،نامزد جایزه کتاب سال،پرفروش ترین رمان سال ساندی تایمز و نیویورک تایمز،ترجمه شده به بیش از 30 زبان)