گرَیدی به همسرش، اَبی، زنگ میزند تا خبر هیجانانگیزی را با او به اشتراک بگذارد. اما آنچه که در ادامه اتفاق میافتد، نه تنها تمام شادی و هیجان او را از بین میبرد بلکه او را در دنیای تاریکی از ابهام و بیخبری قرار میدهد....
در کتاب دختر بد خوب هم مثل کتاب دیزی دارکر و سنگ کاغذ قیچی، هیچکس قابل اعتماد نیست و در پس هر اتفاق رازی نهفته است که سریع و آتشین فرا میرسد و هر لحظه مخاطب را غافلگیر میکند.
عمارت سیگلاس به زندانی در یک جزیره تبدیل شده است. همراه با قاتلی که قصد جان تک تکشان را دارد. اعضای خانواده قبل از اینکه آب دریا پایین برود و همه چیز آشکار شود.