اشتفان سوایگ بهدلیل جنگ جهانی دوم و کشتار یهودیان همراه با همسرش مجبور به ترک وطن شده. آنها ابتدا به لندن و بعد به نیویورک میروند، اما بهدلیل مشکل تنفسی لُته، همسر اشتفان، بهاجبار پتروپولیسِ برزیل را برای سکونت انتخاب میکنند. در طول سکونتشان تمام فکر و ذکر سوایگ به وطن و شرایط بحرانی آنجا مشغول است. غم غربت، آسودگی خاطر و قلم نویسندگیاش را از او گرفته و او را به آدمی افسرده بدل کرده است. حتی با پایان جنگ و دیدن جشن و شادی مردم هم حالوروز خوبی ندارد،