هر سال، او نزدیکترین دوستانش را دعوت میکند تا به دور از هوای انگلیس، عید پاک را در جزیرهی خصوصی در یونان بگذرانند. اما این تعطیلات آرام و دلپذیر با وقوع یک قتل به یک کابوس تبدیل میشود.
داستان از زبان الیوت چیس، یکی از مهمانان لانا، روایت میشود. او در طول داستان، رازهای پنهان، دوستیهای پرتنش، نفرتهای سرکوبشده و میل به انتقام را فاش میکند. مهمانان در جزیرهای که به سبب وزش باد و قطعی برق ارتباطش با دنیای بیرون قطع شده، به دام افتادهاند و باید با همدیگر در بازی موشوگربهای پر از پیچوخمها و ترفندهای روانی مواجه شوند تا راز قتل را کشف کنند.