کالم عاشق سینماست و علاقهمند به نمایشنامهنویسی. اما فعلاً که زندگی سختی دارد، پدرش در دوردستها کار میکند و او همیشه تنهاست.
اوضاع وقتی سختتر میشود که بابا تصمیم میگیرد تشکیل خانواده بدهد. پس سروکلهی زنی لهستانی با پسرش پیدا میشود. کالم باید اتاقش را با یک «غریبه» شریک شود و ضمنا این ماجرا را از رفقای مدرسه هم پنهان کند.
اما خرابکاریهایی در محله و بعد، تصادفی رازآلود همهچیز را تغییر میدهد. کالم با دو پای شکسته هفتهها ناچار است وقتش را در خانه کنار هماتاقی تازهواردش بگذراند. البته همفکریهایشان برای حل معمای خرابکاران محله، پیوندی غیرمنتظره میان این دو ایجاد میکند. اما گاهی هم این تازهوارد مرموز میشود؛ آیا او واقعا میخواهد کمک کند یا اینکه رازی را پنهان میکند؟
«یک داستان قوی از تفاوتها و دوستیها » -ریدینگ زون
از این نویسنده دو اثر دیگر با نام های "پسری که دروغ میگفت" و "سرنخ های چوب کبریتی" در نشر هوپا چاپ شده است.