هر چه نویسنده مقید و دستبهعصا زندگی کرده، استی بیقید و رها از دو جهان. آنقدر که راهشان از هم جدا شده و یکی زندگی آرامی برگزیده و دیگری به سفرهایی ماجراجویانه در جهان رفته. حالا این دو دوست پس از سالها جدایی، سالهایی که در آن استی جهان را گشته و به نام همزادش، آشوب به پا کرده و صورتحسابهای ناپرداخته و دخترکان گریان را روانهی خانه او ساخته، دوباره همدیگر را میبینند و تصمیم میگیرند کتابی مشترک بنویسند