کتاب حاضر پاسخی نو به این پرسش میدهد. از دید من وقوع دگرگونیهای بزرگ در تاریخ زندگی انسانی، تغییرات بنیادینی را به سود پیدایش انسان خردمند پیش آورد. زمینهی تحقّق دگرگونیهای عظیم مزبور را چیرگی انسان بر آتش و پیدایش غذاهای پخته امکانپذیر کرد. پختن، ارزش غذای ما را افزایش داد. این امر به نوبهی خود سبب شد که مغز، زمان بندی و زندگی اجتماعی ما تغییر کند. چنین روند دوران سازی، ما را به مصرفکنندهی بیرونی تبدیل کرد و بدینسان موجود اندامواری وابسته به سوخت و در پیوندی تازه با طبیعت پدید آورد.
خوششانسی است که زمین آتش دارد. مواد گیاهی خشک و داغ این کار شگفتانگیز را انجام میدهند: آنها آتش میگیرند (میسوزند). در جهانِ پُر از سنگها، حیوانات، گیاهان زنده، چوبهای خشک و قابل احتراق به ما گرما و روشنایی میدهند. گونهی انسانی ما، بدون گرما و روشنایی ناگزیر میشد مانند حیوانات دیگر زندگی کند. فکر نکردن به اینکه زندگی بدون آتش چگونه بوده، آسان است. شبها سرد، تاریک و خطرناک بود، از سرِ درماندگی مجبور بودیم در انتظار طلوع خورشید باشیم. همهی غذاهای ما خام بود. جای تعجب نیست که ما در کنار بخاری و آتشدان احساس آرامش میکنیم.