در این کتاب دختر داستان، نقش یک شیء قابل تملک را دارد، یک شیء خریدنی که با پول معامله میشود. پیرمرد علاوه بر سلامت جسمانی، تنها به فضیلت خود میاندیشد، یعنی به چهرۀ پاک و مقدسی که میخواهد از خود ارائه دهد و برای اثبات آن قرار است با دلسوزی و شفقت در حق دختری جوان، او را از فقر و بدبختی برهاند. دغدغۀ او ممنوعیت یا مذموم بودن رابطهاش با دختر جوانی است که میتواند جای فرزندش باشد.