دمیتری شاستاکوویچ، آهنگساز بزرگ روس، در سال ۱۹۳۶ فقط سی سال داشت. او در همین سال، در سالهای آغازین تصفیههای استالین، اپرای تازهای با نام لیدی مکبث ناحیهی متسنسک نوشته بود که تحسین فراوانی برانگیخته بود و استالین را واداشته بود تا به دیدن این اپرا برود. اما استالین و دیگر مقامات حکومتی هیچ از این اپرا خوششان نیامد. فردای آن روز پراودا مقالهای در مذمت موسیقی شاستاکوویچ منتشر کرد؛ اتفاقی که برای او حکم زنگ خطر را داشت. از آن پس شاستاکوویچ در هراس به زندگیاش ادامه داد. هیاهوی زمان تازهترین رمان جولین بارنز است. او این رمان را بر اساس زندگی دمیتری شاستاکوویچ و رابطهاش با حکومت شوروی در دوران استالین و خروشچف نوشته است. جولین بارنز در سال ۲۰۱۱ برای رمان درک یک پایان برندهی جایزهی بوکر شد.
جولیان پاتریک بارنز، نویسنده و منتقد ادبی انگلیسی، در ۱۹ ژانویهی سال ۱۹۴۶ در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد و در سال ۱۹۶۸ از کالج مگدالن آکسفرد فارغالتحصیل شد. به مدت سه سال فرهنگنویس واژهنامهی انگلیسی آکسفرد بود و بعد از آن در نیواستیتسمن و آبزرور نقد مینوشت. او دلبستهی ادبیات فرانسه و شیفتهی فلوبر است. در سال ۲۰۱۱ رمانش با نام درک یک پایان برندهی جایزهی ادبی منبوکر شد. در همین سال جایزهی ادبی دیوید کوهن را به پاس یک عمر فعالیت و دستاورد ادبی دریافت کرد. سه کتاب دیگرش هم پیش از آن نامزد جایزهی منبوکر شده بودند: طوطی فلوبر (۱۹۸۴)، انگلیس، انگلیس (۱۹۹۸) و آرتور و جرج (۲۰۰۵). او همچنین با نام مستعار دن کاوانا چندین رمان جنایی نوشته است. بارنز، جز رمان، چندین مجموعه مقاله و داستان کوتاه هم منتشر کرده است. از جمله دیگر آثار او میتوان به دیار مترو، قبل از آشنایی او با من، دربارهاش حرف بزنیم، عبور از کانال، چیزی برای ترسیدن وجود ندارد و هیاهوی زمان اشاره کرد.