سال ۱۹۱۹ است، مامان بیمار شده و پدر برای کار به خارج از کشور رفته است. پرستار بچهها آنقدر سرش شلوغ است که فرصت ندارد به دختر نوجوانِ خانه (هِنریتا) و چیزهایی که در تاریکی خانهی جدیدشان میبیند، رسیدگی کند. خانهی امید...
در سفر قبلیشان به جزیره ی جمجمه ها اوتیس رانندگی کرد و این بار برادر دوقلویش، کودی، می خواهد خلبانی کند! باید ببینیم این سه کاراگاه موفق می شوند از این همه اتفاق جان سالم به در ببرند؟
اتفاق باورنکردنیای برای تهجدولیها افتاده. دعوتشان کردهاند تا توی یک دوره مسابقات بینالمللی با حضور چند تا از بهترین تیمهای نونهالان دنیا شرکت کنند!...