نامه به کودکی که هرگز زاده نشد رمانی به زبان ایتالیایی از اوریانا فالاچی، نویسنده و خبرنگار ایتالیایی است که در سال 1975 منتشر شد. این کتاب با زاویه دید اول شخص و در قالب نامهای از راوی داستان، یک زن جوان که گویا خود فالاچی است، با جنینی که در رحم خود باردار است نوشته شده که فرزند نازادهاش را از مصیبتهای دنیا و بیرحمی آن میآگاهاند. این کتاب تا ژانویه 2007 بیش از 4 میلیون نسخه (بدون احتساب کپیها) فروش داشتهاست.
«کودکم، من در پى آن هستم تا برایت شرح دهم که مرد بودن به دُمى در پیش داشتن نیست بلکه به مفهوم انسان بودن است. و آنچه بیش از هر چیز براى من اهمیت دارد این است که تو یک انسان باشى. کلمه انسان کلمه شگفتآورى است زیرا مرد و زن را محدود نمىکند و بین آنها که دُمى دارند و آنهایى که ندارند مرزى ترسیم نمىکند. از این گذشته خطى که دمدارها را از بىدمها جدا مىسازد آنقدر باریک و ظریف است که عملا منحصر مىشود به توانایى رویاندن یا نرویاندن یک مخلوق در شکم دیگرى. قلب و مغز جنسیتى ندارند. رفتار هم جنسیت ندارد. اگر تو انسانى اهل دوست داشتن و اهل تفکّر هستى، آنچه را که گفتم به خاطر داشته باش زیرا من از آنهایى نیستم که بهصورتى تو را ملزم سازم که رفتارت زنانه یا مردانه باشد. من تنها از تو خواهم خواست که از معجزه متولد شدن بهره برگیرى و هرگز به پستى و بىهمتى تن درندهى.»