کتاب فرار از سنت حاوی یک رمان عاشقانهٔ ایرانی و معاصر است. این رمان در حالی آغاز میشود که راوی از سکوت سهمگینی که در فضای یک عمارت حاکم بود، میگوید و میگوید که صدای عوعوی سگها و زوزهٔ شغالها به گوش میرسید؛ این راوی از صدای شلیک گلوله و از جا پریدن «دخترک» هم میگوید. تیر به «ارباب» شلیک شده بود، اما چرا؟