امروز بالاخره اسبآبیهای پاکوتاه لیبریایی را پیدا کردیم. هیچ کلاهی هم سرم نبود. سرم لخت بود و عین یک مرد داشتم سرما میخوردم. دوتا اسبآبی پاکوتاه لیبریایی بودند و گوشهایشان دقیقاً عین همان چیزی بود که خیال میکردم: کوچولو مثل گلولههای یک هفتتیرِ ریزهمیزه.»