چنان که گفتی افکارش را دنبال کنان گفت: بله، ما همه، و خاصه شما زن ها، باید کشاکش زشت و بی معنای زندگی را تنها طی کنیم تا به اصل پاکیزه ی آن برسیم. کسی تجربه های دیگری را باور نمی کند و نمی پذیرد. خیلی مانده بود که تو از دریای دیوانگی ها و بازی های کودکانه ی زندگی، که من درگیری ات با آن ها را تحسین می کردم بیرون آیی. این است که آسوده ات گذاشتم تا همه چیز را خود بیازمایی و بحران شور شبابت بگذرد و احساس می کردم که حق ندارم در تنگنایت بفشارم، گرچه برای من موسم این جوانی ها مدت ها بود سپری شده بود.