باران دختر یتیمی است که سالهای زندگیاش را در پرورشگاه گذرانده و بهشدت از مردها گریزان است. احساس تنهایی روح باران را آزار میدهد و همیشه در حسرت داشتن خانواده است تا روزی که به طور اتفاقی، شهاب، دوست دوران کودکی خود را میبیند و همه چیز برای باران تغییر میکند! عشق شهاب آرامآرام در دل باران جوانه میزند و دلدادهی او میشود. اما شهاب چندان به باران توجهی ندارد و عشق را در جای دیگری جستوجو میکند. دختر، سرخورده از عشق نافرجامش در دوراهی عشق و تشکیل یک خانوادهی صمیمی قرار میگیرد و قدم در راه پرفرازونشیبی میگذارد که عبور از آن به این سادگیها ممکن نیست.