اول هویت میآید: ایوی پورتر. وقتی رئیس مرموز ایوی، آقای اسمیت، اسم و موقعیتی به او میدهد، او هر چه را که لازم باشد دربارۀ شهر و مردمش میفهمد. بعد هدف مشخص میشود: رایان سامنر. آخرین تکۀ پازل هم خودِ کار است.
ایوی از هویت واقعی آقای اسمیت خبر ندارد، اما میداند که این کار شبیه بقیۀ کارها نیست. رایان ذهنش را درگیر کرده و او رفتهرفته زندگی متفاوتی را برای خود تصور میکند؛ اما ایوی نمیتواند هیچ اشتباهی بکند… مخصوصاً بعد از اتفاقی که بار قبل افتاده.
ایوی پورتر باید یک قدم از گذشتهاش جلوتر باشد و اطمینان حاصل کند که هنوز آیندهای پیش رویش هست. خطری بزرگتر از این وجود ندارد… اما ایوی همیشه از چالش خوشش میآمده است.