جونکو گفت: «من دارم می رم دم ساحل آتیش بازی.» کایسوکی با اخم پرسید: «باز هم میاکی؟ شوخیت گرفته؟ می دونی که، فوریه ست. ساعت هم دوازده شبه. الان می خواین برین آتیش درست کنین؟» «مشکلی نیست. تو نمی خواد بیای. من خودم می رم.» کایسوکی آهی کشید؛ «نه، می آم. یه دقیقه وقت بده لباس عوض کنم.» آمپلی فایرش را خاموش کرد، روی زیرشلواری اش شلوار پوشید، پولیور، و رویش ژاکتی کرک دار که زیپش را تا دم چانه داد بالا.