ایزابل آلنده اثر خارقالعادهی دیگری را با درهمپیچیدن گذشته و حال، داستان زندگی دو شخصیت فراموشنشدنی در جستوجوی خانه و خانواده را روایت میکند؛ کودکانی که عواقب جنگ، بر سرنوشتشان چنگ میاندازد و در یک شب، خانواده و همهچیز را از دست میدهند. باد نام مرا میداند هم گواهی بر فداکاریهای والدین و هم نامهای عاشقانه برای فرزندانی است که از غیرقابلدرکترین خطرها جان سالم بهدر میبرند و هرگز از رویاپردازی و ایدهپردازی برای ساختن آیندهشان دست نمیکشند. این روایت تکاندهنده، چهرهی انسانی را با تمرکز بر مبحث مهاجرت و تأثیرات طنینانداز آن نشان میدهد. باد نام مرا میداند سرشار از آسیب و اندوه و درعینحال، داستان التیام و امید است. ایزابل آلنده خیلی خوب میداند چگونه مخاطب را جای شخصیتهای داستانش قرار دهد تا داستان بهطرزی عمیق، ملموس گردد؛ با قلمی قدرتمند، شیوا، پرشور، ناراحتکننده و در بیشتر مواقع «واقعی» که در چنین داستان تأملبرانگیز و تأثیرگذاری به ثمر مینشیند.
این داستان، روایتی غنی از آشفتگیها و رنجها، ظرفیت انسانی برای امید و حفظ عزتنفس در ناامیدی است.
-مارسلا دیویسون آویلس، نویسنده
بهعنوان خوانندهای مشتاق، این اثر ایزابل آلنده تأثیری بهیادماندنی بر سفر ادبی من برجای گذاشت. از همان لحظهای که صفحات این کتاب را باز کردم، به داستانی مسحورکننده از ماجراجویی، کشف خود و قدرت تزلزلناپذیر روح انسانی کشیده شدم. داستانسرایی استادانه ایزابل آلنده، همراه با شخصیتهای غنی و نثر هیجانانگیزش، خواندن این رمان را به تجربهای فراموشنشدنی تبدیل کرد. توانایی آلنده در آمیختن رئالیسم جادویی یکپارچه در این روایت، تحسینبرانگیز بود.
-جرمی بلو، نویسنده و منتقد انگلیسی-اسپانیایی