روبن و جوی کنار ساحل جسدی را در لباس رسمی شب، پیدا میکنند. آنها شک ندارند که این جریان با قاچاق ارتباط دارد. قانون ممنوعیت قاچاق به شدت اجرا میشود و با اینحال خیلی از مردم، دستی در این کار دارند. پیدا شدن جسد، پای قاچاقچیان دیگر را هم به ماجرا می کشد. روبن با ناخدای شجاع کشتی اردک سیاه آشنا و ناخواسته درگیر ماجرا میشود.