شش نفر هستند. شش مرد حرفه‌ ای و پیشخدمتشان، ماهی یک بار در رستوران میلانو جمع می‌ شوند...

سال‌ها پیش نمایش سیرکی در اولم برگزار شد. رئیس سیرک مرد تنومندی بود و عاشق یکی از بندبازهایش به نام تری شده بود که دختر خیلی زیبایی بود....

ریچر در اتوبوس گری‌هاوند نشسته و سرش به کار خودش است...

آیا می دانستم کار به این جا خواهد رسید؟

برای این شش دوست فرهیخته چه چیزی می‌تواند جذاب‌ تر از این باشد که ماهی یک بار در یک رستوران خوب جمع شوند...

بیوه‌مردان‌ سیاه پس از مدت‌ها دوری باز هم برای ضیافت ماهانه و سؤال‌پیچ کردن مهمانشان گرد هم آمده‌اند. سؤال‌پیچ کردنی که همچنان از دل آن معماهای ریز و درشت بیرون می‌ریزد...

ضیافت‌های ماهانه در اتاق طبقه‌ی بالای رستوران میلانو ادامه دارد، و همراهشان، معماها نیز؛ شش عضو خردمند باشگاه بیوه‌مردان سیاه با اشتهایی سیری‌ناپذیر برای خوراک خوب و کشف توجیه وجودی مهمانانشان، هر ماه ذهنشان را با معمایی تازه به چالش می‌کشند.

برای جرج، پدرش چیزی بیش از یک سایه و خاطره‌ای محو نیست. اما یک روز مادربزرگ جرج، صفحاتی را پیدا می‌کند که در یک صندلی قدیمی قرمزرنگ گذاشته شده بودند. این صفحات در واقع نامه‌ای به جرج هستند که درست قبل از مرگ پدرش نوشته شده بودند.

کتاب "مسیحای تلماسه" جلد دوم از مجموعه تلماسه است.