دوباره تفنگش را برداشت و جستوجو برای پیداکردن روباه را از سر گرفت، چون جانور به صورتش زل زده بود و نگاه هوشیارش از ذهن مارچ پاک نمیشد. بیشتر از آنکه به فکر روباه باشد، مسحورش شده بود...
پدرو پارامو داستانی است درباره تلاش جسمی و روحی یک «کاسیکه» (لقب رئیس خانواده در برخی از نواحی آمریکای لاتین که پیشینهاش به دوران ماقبل کریستف کلمب میرسد)...
داستان دربارۀ دختری گوشهگیر، تنها و بیرفیق است. پدرش کشیش است و دختر، ایوت، از زندگی خود بیزار است. زندگی یکنواخت و بیروح، در روستایی خواببرده و بیهیجان، با آدمهایی تکراری و محافظهکار. دختر میداند این تمام زندگی نیست. او میداند باید چیزی باشد که اعماق روحش را به آتش بکشد و شوق زندگی را در جانش جاری سازد. دختر با یک مرد کولی – آزاد و رها و دلفریب – آشنا میشود، به فکر فرار هم میافتد. اما سؤال اینجاست: آیا دختر میتواند ترسهای خانوادگی و قراردادهای تنگنظرانۀ اجتماعی را پشتسر بگذارد و ذاتِ نابِ زندگیاش را دنبال کند؟
رمان «سینه ریز» یکی از جدیدترین آثار تألیفی مترجم زبردست «کاوه میرعباسی» است که در سالهای اخیر به داستاننویسی و رمان نویسی روی آورده و آثاری ازاین دست منتشر کرده است.