کافکا در بستر نوشته نینا ببر،نمایشنامه ای کوتاه است که سه شخصیت به نامهای «ف»، «ک» و «دکتر ایکس» دارد. در اتاقی، در بیمارستان «ک» روی تخت دراز کشیده و «ف» روی صندلی کنار او نشسته است. دکتر ایکس با یک خبر خوب و یک خبر بد از راه میرسد. خبر بد این است که «ک» خواهد مرد و خبر خوب این است که برای بیماری او درمانی پیدا خواهد شد، اما تا ده سال دیگر «ک» تا شش ماه دیگر خواهد مرد. «ف» میخواهد جای «ک» باشد چون میخواهد او زنده بماند. نمایشنامه در فضایی مبهم پیش میرود؛ شخصیتها جای خود را با هم عوض میکنند و خبرهای خوب و بد را رد و بدل میکنند.
دکتر ایکس: نمیکنم من.
ک: جاها عوض.
دکتر ایکس: جایی ندارم من اصلا.
ک: تو اصلا تو زندگیت چیزی رو درمان کردهی؟