توشیکازو کاواگوچی با روایتی گرم و زیبا به این موضوع میپردازد که رها نکردن گذشته چگونه آینده را متأثر میکند و از خواننده میپرسد: اگر هیچ چیز زمان حال را تغییر ندهد باز هم حاضری به گذشته سفر کنی؟
در "پیش از آنکه مهربانی از خاطرمان برود"، پنجمین اثر پر احساس و دلنشین نوشیکازو کاواگوچی، مهمانان جدید کافه میخواهند به گذشته باز گردند تا آرامش و تسکین یابند و بتوانند به استقبال آیندهای زیبا بروند.
تایتانها همچنان سایهوحشت بر شهر انداختهاند، ریتا و ماتیاس هر یک در مسیری جداگانه با سرنوشت خود روبه رو میشوند. آیا ارادهی آنها برای بقا آنها را دوباره به هم خواهد رساند؟
چیزی نمانده بود شکست بخورند. همه این را میدانستند. صف گاریها تلقتلوقکنان از بخش داخلی گذشت و ابری از گردوغبار از خود به جای گذاشت. چند ده گاری در اطراف به چشم میخورد. تعداد کل آنها حتی از این هم بیشتر بود. نه… بخش داخلی نه. اینجا دیگر بخش داخلی به حساب نمیآمد....
دُرناها در آسمان دنبال هم پرواز میکردند و آوازشان هوش از سر آتلی و آلتین برده بود. پاهای بلند هر درنایی به زیر دم کوتاهش بود و با بالهای پهن و سفید به آرامی پرواز میکرد و گردن کشیدهاش مانند نی چوپانها بود...
بازی به نام «شمشیرزنی آنلاین» یا «بازی مرگ» بازیکنان را به درون جهان مجازی می کشد و زندانی می کند.بازیکنانی که در این واقعیت مجازی بمیرند ، در جهان واقعی هم جان خود را از دست می دهند.