آموزگار در فکر دختر است، گیسوی بافته اش، شاهینش. حالا راهی برای سبک کردن بار حضور واداشته و قراردادی اش در این مکان رخ می نماید. شاید این جایگاه با این بچه ها در این فضای ملال انگیز دهشتناک، به گونه ای تاب آوردنی شود. در ذهنش تصور می کند که هر بار با اتمام کلاس به هم صحبتی با دختر خواهد پرداخت، قدمی در جنگل خواهند زد، در پس یکی از این چپرها و آلونک ها دیداری خواهند داشت