نویسنده، اسطوره شناس و دین پژوه، متولد بخارست. پس از مهاجرت به هند و آموختن زبان سانسکریت، به مطالعه ی متون کهن شرقی و مرتبط با دین شناسی و اسطوره پرداخت
رمان معمائی-ماجرایی «تابان، برج استخوان» مخاطبش را به سفری رازآلود میبرد. سفری که در آن، بازشدن هر گره گرهی جدید بهدنبال دارد؛ و هیچکس و هیچچیز آنچه مینماید نیست.
هیچ وقت فکرش را هم نمی کردم در آستانه چهل و هشت سالگی، اینقدر تنها باشم. اما حالا که در این وضع بودم و «کرولاین» هم قرار نبود برگردد، چاره ای نداشتم جز این که با این واقعیت رو به رو شوم
این کتاب راهکارهای ساده روانپویشی را برای دورهی خودشناسی هدایتشده به کار میبندد و نقش فراگیر سازوکارهای دفاعی را در دورکردن دردهای عاطفی مشخص میکند.
می دانم خوشگله. امروز روز خوبی است برای عاشقی کردن. حیف که لنگم. اگر لنگ جنس نبودم، اگر مامان ملوک… اگر سارا… اگر… آن وقت ترک موتورت می نشستم و توی شهر چرخ می زدیم...
«لو-لو»، راوی داستان، دختر میانسال یکی از برندگان جایزه نوبل است—پدری سالخورده، خودشیفته و لذت طلب که رابطه عاشقانه پر فراز و نشیبش با زنی جوان، باعث رقم خوردن رویدادهای اصلی داستان می شود