فراموش کردم درباره چشم هایش بگویم، آنها آبی بودند،مثل آبی کناره های شعله کبریت

رمانی جذاب است که احساسات ما را در بالاترین سطح درگیر می‌سازد و هراس عمیق ما از ناشناخته‌ها را واکاوی می‌کند

کتابی که شما را آماده پرش می‌کند؛ پریدن به سوی رؤیاهایی که ممکن است حتی فکر کردن به آنها را معقول ندانید

در یک دهکده بازنشستگی آرام ، چهار دوست عجیب هر هفته در اتاق پازل دور هم جمع می شوند تا درباره جنایت های حل نشده صحبت کنند.

(سرگذشتنامه زنان جاسوس روسیه شوروی)

کتابی است برانگیزننده و تاثیر گذار درباره خانواده، عشق و از دست دادن، کتابی قدرتمند، صادقانه و فراموش ناشدنی.

رمان شهری بر لبه آسمان بازه ای حدوداً صد ساله از دوران امپراتوری عثمانی را در بر می گیرد.

رمانی فراموش‌ ناشدنی از عشق و سفر در زمان است

جووانا، دختر نوجوان شانزده‌ ساله‌ای که در آستانه ورود به بزرگسالی قرار دارد و با حجمی از احساسات و تجربیات گوناگون مواجه می‌شود