تاریخ در جریان وقایع دو تمایل اصلی را بر ملا می کند. مصداق تمایل اول فساد تدریجی طبیعت فیزیکیست انرژی با حتمیتی نهانی افت میکند. منابع فعالیت بیش از پیش تحلیل میروند. خود ماده شان تلف میشود. مصداق تمایل دوم تجدید سالیانه طبیعت در بهار و جریان صعودی تکامل زیست شناختی است. در این کتاب مختصر عقل را در رابطه اش با این وجوه متباین تاریخ در نظر میگیریم عقل خود منضبط کردن رکنی مبدع در تاریخ است. در لا به لای ملغمه تجارب ذهنی مان در میانه شهودها هیجانها و تصمیم هایمان عقل چه نقشی دارد؟ برای این هدف باید طبیعت و سرشت عقل را در نظر بگیریم مباحثه بر سر این مضمون به اولین دوران تفکر فلسفی بر می گردد. کار فیلسوفان این است که چنین موضوعات بنیادینی را به مباحثه بگذارند و آنها را بر صحنه ای پیش بکشند که با راههای نوین تفکرمان روشن شده است. می شود گفت که نقش عقل اشاعه هنر زندگی است.