اگر قرن بیستم، قرن آمریکایی است، نفت برگ برندۀ آن آمریکایی بوده است که آن قرن را به نام خودش سند زده و تا امروز و در قرن بیستویکم نیز همچنان آن برگ برنده را تمام و کمال برای خودش محفوظ نگاه داشته است. ازهمینروست که رمانی به عظمت نفت! میتواند بزرگتر از هر گزارش و مستندنگاریای، روایتگر حقیقی ماجرای نفت در ایالات متحدهای باشد که هستونیستش را بر تولید بیوقفه و مصرف مدام گذاشته است. آپتون سینکلر، اگر در جنگل (سلاخخانۀ شیکاگو)، نام رمانش را بهمثابۀ استعارهای برای وضعیت وحشت و تراژدی جامعۀ آمریکایی برگزید، در نفت! سرراست و به دور از استعاره، آن نامی را برگزید که مقرر شده بود ایالات متحده با ایستادن روی آن، خودش را هیولای فاتح جهان بداند.
نفت! هرآنچه رویای آمریکایی روی آن استوارشده را با جزئیاتی مثالین روایت کرده و مسیر رسیدن به آن رویا را از سوداگری یک اپراتور کوچک نفتی تا تبدیلشدن به یک غول نفتی-سیاسی به داستان درآورده است. داستانی که نشان میدهد چگونه در ایالات متحدۀ آمریکا، صنعت، هنر، سیاست، عواطف انسانی، روابط، دوستیها، عاشقها و معشوقها و پدران و پسران، همه مجبورند حول محور سرمایه و بازیگر اصلی آن، طلای سیاه، بچرخند تا معنا یابند. رمان سینکلر تیزبینانه و قصهگو، از دل چاههای نفت، جادههای سنگلاخی و رودها، تا استودیوهای هالیوود و گردهمآییهای مذهبی و سیاسی و مهمانیهای اشرافی، قریب به یک قرن پیش از این، بر بلندایی ایستاده و گریان و خندان به معصومیت ازدسترفتۀ آدم دربندشده در جهان آمریکای خودش، نگاه میکند.