Close
(0) سبد خرید شما
شما هیچ موردی در سبد خرید خود ندارید
دسته بندی ها
    Filters
    امکانات
    جستجو
    نویسنده: لیزا هالیدی
    مترجم: سعید کلاتی

    کتاب ناجور

    880٬000 ریال
    رمانی خلاقانه و فراموش ناشدنی درباره عشق بخت و در هم تنیدگی زندگی و هنر
    شابک: 9786227786040
    ناشر: گویا
    وضعیت موجودی: موجود
    تاریخ تحویل: 3 تا 5 روز

    رمانی خلاقانه و فراموش ناشدنی درباره عشق بخت و در هم تنیدگی زندگی و هنر از برنده جایزه وایتینگ، لیزا هالیدی ناجور زمانی که در سه قسمت متمایز و کاملا متقاعد کننده روایت میشود به کشف ناجوری هایی می پردازد که در بسیاری از دراماتیک ترین روابط انسانی ما شکل میگیرند و باقی میمانند نابرابری در سن قدرت استعداد ثروت شهرت جغرافیا و عدالت از جمله همین ناجوری ها بخش اول حماقت روایتگر داستان آلیس یک ویراستار جوان آمریکایی و رابطه اش با نویسنده بسیار معروف و مسن تر از خود به نام از را بلیزر است. در این بخش شاهد روایتی لطیف و بدیع از شکل گیری عشقی غیر منتظره هستیم که در طول سالهای نخست جنگ آمریکا و عراق در نیویورک شکل میگیرد حماقت همچنین راوی فرایند به ظهور رسیدن زمان نویسی خوش آتیه است. در مقابل جنون توسط عمار روایت می شود. عمار یک مرد عراقی آمریکایی است که در راه رفتن به کردستان عراق توسط مأمورهای اداره مهاجرت بازداشت میشود و آخرین آخر هفته سال ۲۰۰۸ را در بازداشتگاهی در فرودگاه هیترو میگذراند وقتی که دورنماهای این دو داستان به ظاهر مجزا با هم تعامل و همپوشانی میکنند معنا می یابند. به طوری که مفاهیم تازه ای از رابطه شان در یک قطعه آخر غیر منتظره آشکار می شود. به عنوان اولین اثر تکان دهنده ستاره نوظهور ادبیات ناجور اثری مهم و واقعا اصیل است که هر خواننده ای را اسیر خود میکند و در عین حال پرسشهای دقیقی درباره ی ماهیت خود داستان طرح میکند.

    بخشی از کتاب

    "باران جمع‌ شده در پیاده‌روها پاهایش را تر می‌کرد. به نظر تاکسی‌هایی که بالای آمستردام حرکت می‌کردند سریع‌تر از وقتی که هوا خشک بود، پیش می‌رفتند. گرچه هنگام وارد شدن، دربان خانه‌ی نویسنده با جمع کردن خود در یک موقعیت صلیبی‌شکل برایش جا باز کرد، اما آلیس با قدم‌های بلند و گونه‌های پف‌کرده وارد شد و سپس چترش را داخل ساختمان تکان داد. آسانسور از بالا تا پایین با پیچ‌های تزئینی پوشانده شده بود. یا ارتفاعات طبقات خیلی زیاد بود یا آسانسور خیلی کند حرکت می‌کرد، چون مدت زیادی با اخم های درهم‌رفته به تصویر بی‌نهایت بهم ریخته‌اش در آینه آسانسور خیره شد بیش از یک مقدار درباره‌ی آنچه قرار بود در ادامه رخ دهد، نگران شد. وقتی درهای آسانسور باز شدند، راهرویی حاوی شش در خاکستری رنگ مقابلش ظاهر شد. می‌خواست به اولین دری که مقابلش سبز شده تقه بزند که ناگهان در دیگری، در سمت دیگر آسانسور، با صدای جیرجیری، باز شد و دستی در حالی که لیوانی در بغل داشت، بیرون آمد. آلیس لیوان را که پر از آب بود، گرفت. در بسته شد. آلیس یک جرعه از آب را نوشید. دفعه‌ی بعدی که در باز شد، انگار خودبه‌خود باز شده بود. آلیس قبل از ورود با لیوان آبش به راهروی کوتاهی که به یک اتاق سفید روشن حاوی چیزهای مختلف، از جمله یک میز طراحی و یک تخت پهن عجیب ختم می‌شد، تردید کرد. نویسنده از پشت سرش گفت: «کیفت رو نشونم بده.» آلیس نشان داد. «حالا لطفا بازش کن. به خاطر دلایل امنیتی می‌گم.» الیس کیفش را روی میز شیشه‌ای کوچک بین مرد و خودش گذاشت و چفتش را باز کرد. کیف جیبی‌اش را بیرون آورد: یک کیف چرمی مردانه قهوه‌ای که بدجوری کهنه و پاره شده بود. یک کارت شارژ که یک دلارش مصرف شده بود و یک دلار هم موجودی داشت."
    مشخصات محصول
    تعداد صفحه332
    نوبت چاپ1
    قطعرقعی
    نوع جلدشومیز
    سال انتشار1400
    مشخصات محصول
    تعداد صفحه332
    نوبت چاپ1
    قطعرقعی
    نوع جلدشومیز
    سال انتشار1400
    برچسب های محصول