کراسناهور کایی، در کتاب تانگوی شیطان، تصویری آخرالزمانی از منطقه ای ارائه می کند که هر قطره باران در آن، نویدی از جهنم است. مخاطب در سراسر رمان تانگوی شیطان،تنها برای لحظاتی از حرارت و شعله های نثر آتشین کراسناهور کایی در امان است. داستان عناصر شادی، دین، کمدی سیاه، سیاست ها و فرهنگ عامه مجارستان را در هم می آمیزد و داستانی تمثیلی درباره ذات داستان سرایی خلق می کند:کتاب تانگوی شیطان، درباره قصه هایی است که به بهانه ادامه زندگی، برای خودمان و به منظور کنترل دیگران، برای آن ها تعریف می کنیم؛ درباره حکایاتی است که واقعیت از آن ها ناشی شده است و به محدود یت ها و واقعیت ها می پردازد.
بارش های بی رحمانه پاییزی و هجوم عنکبوت ها، باعث پوسیدگی خانه ها شده و روستاییانی که این مصیبت، آن ها را فلج کرده و از زندگی انداخته است، مأیوسانه و مانند حیواناتی افتاده در دام، انتظار فرصتی کوچک برای فرار از مزرعه را می کشند. خبری به گوش روستاییان می رسد که حاکی از آن است که ایریمیاس، یکی از اهالی سابق روستا که اهالی اعتقاد داشتند که مرده است، به گونه ای به زندگی بازگشته است. با شنیدن این خبر، حسی از امید به نجات از این مصیبت، در دل روستاییان جوانه می زند
بخشی از کتاب
" بعضی چون سوارکاران بر صندلی هایی با روکش چرم مصنوعی قرمز نشسته اند، گوشی تلفن در یک دستشان است و فنجانی قهوه که بخار از آن بلند می شود، در دست دیگرشان. در سرتاسر اتاق زنان پا به سن گذاشته ای که به چوب جارو می مانند، پشت ماشین تحریرهایشان نشسته اند و با انگشت به دکمه ها نوک می زنند. "