"موجها" قصهی رفتن و بازگشتن است. رفتن از ساعتی به ساعت دیگر، بازگشتن به قلب لحظاتی که دیگر وجود ندارند. مرور کرد روزها، ماهها و سالهایی که یا امیدوارانه و یا دلتنگ و سرگردان در آنها زیستهایم. در این اثر که اصل خاطرهها انگار با خیال آمیخته شده، تصویرهایی کاملا شاعرانه پدیدار میشود. شش نفر از زمان خردسالی تا بزرگسالی خود را مثل بازگو کردن لحظاتی گذرا میسرایند. برنارد، سوزان، نویل، جینی، لوئیس و رودا شش روای این کتاباند که با واکاوی و تکگوییهای پیوسته به نوعی درون خود را جستوجو میکنند. این جستوجو شکلهای متفاوتی به خود میگیرد و دوردستترین رویاها را بیدار میکند.
شش راوی در این رمان در عین پیوستگی و ارتباط درونی با یکدیگر، مرزهای جداکنندهای دارند. مرزهایی قابلدرک و ساختهشده از تفاوتها. «آدلاین ویرجینیا وولف» نویسندهی رمانهایی مثل موجها، خانم دالووی، بهسوی فانوس دریایی و... نگاه پیچیدهای به انسانها و روابط دارد. او جهانی ناپایدار ترسیم میکند که در بیشتر آنها یادآوری و مرور گذشته به آن فرمی متفاوت میبخشد. گذشتهای که مانند موجهای اقیانوس آرام، تند و اثرگذار است. او در 25 ژانویه 1882 در انگلستان به دنیا آمد و در سالهای عمرش علاوه بر رمان، داستان کوتاه، مقاله و نقد هم نوشته است.