سارینا دختری تنها است که به همراه دوستش در یک بیمارستان در تهران کار میکند. به پیشنهاد دوستش تصمیم میگیرد چند روزی را برای سفر به شمال برود. در کتاب مافیای بندر نوشتهی کیانا اناری ماجرای سارینا از ابتدای ورودش به شمال بازگو میشود و به طور موازی به داستان گروهی خطرناک به نام مافیای بندر نیز پرداخته میشود. اما زمانی داستان به گره اولیهی خود میرسد که داستان سارینا با این گروه عجیب پیوند میخورد.